آنچه نامش را عشق گذاشتم
هوسی است زود گذر
شهوتی است بی پایان
آنکه او را معشوق خواندم
صیادی است بی رحم
شکارچی است بی رحم
من در این قصای خانه جهان محکومم
تا پروانه ای باشم در حسرت نور شمع
من در این زندان تنهایی اسیرم
تا عاشقی باشم در پی معشوقی مرده
ياد گرفتم که عشق با تمام عظمتش دو سه ماه بيشتر زنده نيست
ياد گرفتم که عشق يعني فاصله و فاصله يعني دو خط موازي که هيچگاه به هم نمي
رسند
ياد گرفتم در عشق هيچکس به اندازه خودت وفادار نيست
و
ياد گرفتم هر چه عا شق تري ،
تنهاتري.....
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در شنبه 29 تير 1392برچسب:تنهایی محسن, ساعت
15:30 توسط محسن123| نظر بدهيد |
Design By : nightSelect.com |